این داستان برادریهایی است که در میدان جنگ بیخداحافظی تمام میشوند. قصهی تردیدهایی است که در میانهی جنگ فرصت بروز نمییابند. جنگ بلایی است که میسوزاند، هم خانه و کاشانه را، هم عشق و علاقه را و هم زمان را. جنگ به تو مجال فکر کردن نمیدهد و ظالمانه تو را به تصمیم وامیدارد و چه تصمیمهای تلخی. تصمیم اینکه بدن برادر را رها کنی یا به قیمت جانت آن را به دوش بکشی برای چشمان منتظر مادر.
«نه، میدانم، فهمیدهام، نباید به این صدای ویرانگر درون سرم گوش میسپردم. باید وقتی هنوز فرصت باقی بود آن صدا را خفه میکردم. باید به جای خودم فکر میکردم. “مادمبا”، باید به احترام دوستیمان کارت را تمام میکردم تا تو اشک نریزی، ضجه نزنی و در حالیکه رودههایت را به داخل شکمت ش مثل ماهی تازه صید شده نفس نفس نزنی.»
و دنیای بدون جنگ شاید آرزوی محالی باشد.
برنده ادبیات اروپائی سال ۲۰۲۰
برنده جایزه کتاب لس آنجلس تایمز سال ۲۰۲۰
برنده جایزه گنکور برای دانش آموزان دبیرستانی سال ۲۰۱۸
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.